مهاجرت به کارگران بریتانیایی آسیب میرساند. ما باید مهاجرت را محدود کنیم تا زندگی طبقه کارگر را بهبود بخشیم. این پیام اصلی - و اغلب صریح - افرادی است که به مهاجرت معترضند یا خواهان کاهش شدید تعداد مهاجران هستند. این استدلال به ویژه پس از شورشهایی که خشم بسیاری را نسبت به مهاجران و پناهندگان برانگیخت و بیشتر در مناطق محروم انگلستان رخ داد، توجه بیشتری به خود جلب کرده است.
میخواهم موضوع اینکه آیا مهاجرت به کارگران بریتانیایی آسیب میزند یا خیر، یا بهطور دقیقتر، در چه شرایطی چنین ادعایی ممکن است درست باشد، را کنار بگذارم و به جای آن یک سوال دیگر بپرسم: چه سیاستهای دیگری باید منتقدان مهاجرت - اگر در واقع هدفشان دفاع از منافع طبقه کارگر است - مورد حمایت قرار دهند؟
شاید هیچ چیز به اندازه توانایی سازماندهی جمعی، به منافع طبقه کارگر خدمت نمیکند. کارگران بهصورت فردی قدرت کمی دارند، در حالی که کارفرمایان راههای متعددی برای اعمال اراده خود بر نیروی کار دارند، از کاهش دستمزد و اجرای تعدیل نیرو گرفته تا کاهش سرمایهگذاری و درخواست از دولت برای کنترل اقدامات کارگران. هر قدرتی که کارگران دارند، عمدتاً از توانایی آنها برای عمل جمعی از طریق اتحادیههای کارگری و دیگر سازمانهای جنبش کارگری و توانایی آنها برای اعتصاب کردن ناشی میشود. بسیاری از مطالعات نشان دادهاند که اتحادیههای کارگری در افزایش دستمزدها، بهبود شرایط کاری و کاهش نابرابریها اهمیت زیادی دارند.
در نیم قرن گذشته، یک سلسله از دولتها، از جمله دولت مارگارت تاچر، قوانینی را برای محدود کردن حق اتحادیهسازی و اقدام جمعی معرفی کردهاند. پیکتگذاری ثانویه ممنوع شده، اخراج کارگرانی که بهطور غیررسمی اعتصاب میکنند، قانونی شده و دورههای اطلاعرسانی حداقلی قبل از شروع اعتصابات اجرایی شده است. آخرین حمله دولت محافظهکار در سال 2023 با تصویب قانون "حداقل سطوح خدمات" انجام شد که کارمندان در بخشهایی مانند بهداشت، آموزش و حمل و نقل را مجبور به ادامه کار حتی در زمان اعتصاب قانونی میکند - بهعبارتی، با استفاده از قانون آنها را مجبور به شکستن اعتصاب میکند.
اثر تجمعی این قوانین باعث شده که توانایی کارگران برای دفاع از منافع خود به شدت کاهش یابد. این قوانین نه تنها باعث کاهش دستمزدها و بدتر شدن شرایط شدهاند، بلکه به ترویج بازاری به اصطلاح "انعطافپذیر" کمک کردهاند، در واقع بازاری که در آن حمایتهای کمتری برای کارگران وجود دارد و انگیزههای بیشتری برای کارفرمایان فراهم میشود تا از ارائه کارهای تمام وقت یا کارهای منظم و حتی نیازهای اولیه مانند مرخصی بیماری خودداری کنند. همانطور که یکی از مطالعات میگوید، "ناامنی به بخش جداییناپذیری از زندگی کاری در بریتانیا تبدیل شده است." کسانی که بیشترین نیاز به حمایت اتحادیهها دارند، کمتر احتمال دارد که عضو اتحادیه باشند.
با این حال، بسیاری از کسانی که خواهان محدودیت مهاجرت برای حفاظت از منافع طبقه کارگر هستند، از جمله سوئلا براورمن و نایجل فاراژ، همزمان از حقوق اتحادیهها سرکوب و رشد بازار کار انعطافپذیر حمایت میکنند. گروهی که به توافقنامههای حقوقی برای پزشکان جوان و رانندگان قطار انتقاد میکنند، نشان میدهند که بسیاری تنها زمانی به طبقه کارگر اهمیت میدهند که این موضوع برای ترویج سیاستهای مهاجرتی محدود کننده مفید باشد، اما وقتی کارگران صدای جمعی خود را برای دفاع از منافع خود بلند میکنند، از آنها حمایت نمیکنند.
یک نمونه خوب از تعامل بین دستمزد پایین، شرایط کاری نامناسب، بازار کار انعطافپذیر و مهاجرت، بخش مراقبتهای اجتماعی است که در آن بیش از 100,000 شغل خالی وجود دارد و به کارگران مهاجر وابسته است. سال گذشته، وزارت کشور بریتانیا 350,000 ویزای "بهداشت و مراقبت" صادر کرد که تقریبا سه چهارم کل ویزاهای کارگران ماهر در سال 2023 را شامل میشود. بن بریندل از "مشاهدهخانه مهاجرت دانشگاه آکسفورد" گفته است: "دولت بدون پرداختن به علل اصلی کمبود نیرو، یعنی دستمزد پایین و شرایط نامناسب کاری در بخش عمدتا دولتی، سیستم مهاجرت را برای کارگران بخش مراقبتهای اجتماعی باز کرد." با این کار، بهرهبرداری از کارگران را آسانتر کرده و همچنان از پرداخت دستمزد مناسب به آنها خودداری میکند.
راه حل بحران بخش مراقبتهای اجتماعی به وضوح قابل مشاهده است: تامین مالی مناسب دولت برای پرداخت دستمزدهای مناسب و ایجاد سیستمی که به کارفرمایان اجازه ندهد از تکهتکه شدن نیروی کار سوء استفاده کنند. اما هیچ سیاستمداری، از جمله کسانی که منتقد مهاجرت و مدعی حمایت از کارگران بریتانیایی هستند، تمایلی به اجرای این راه حل واضح نداشتهاند.
در یک بخش تکهتکه شده با کارگرانی که مدیریت به راحتی میتواند بر آنها فشار بیاورد و آنها را تهدید کند، سطوح اتحادیهسازی بهطور ناگزیر پایین است، با تنها 20٪ از کارگران خط مقدم مراقبت و 15٪ در بخش خصوصی که عضو اتحادیه هستند. مانند بسیاری از دیگر بخشهای بازار کار، سازماندهی برای جلوگیری از بهرهبرداری از کارگران مهاجر برای حفاظت از منافع کارگران غیرمهاجر نیز ضروری است. عدم همبستگی با کارگران مهاجر میتواند حقوق همه کارگران را تضعیف کند.
موضوع تنها به حقوق اتحادیهها یا انعطافپذیری بازار کار محدود نمیشود. منتقدان مهاجرت که ادعای دفاع از کارگران بریتانیایی دارند، در دیگر زمینهها نیز از سیاستهایی حمایت میکنند که به طبقه کارگر آسیب میزند. از مسکن گرفته تا آموزش، از مزایا تا مراقبت از کودکان، این افراد اغلب از سیاستهایی حمایت میکنند که بهشدت به طبقه کارگر آسیب میرساند.
در نهایت، مقاله توصیه میکند که وقتی کسی ادعای ضرورت پایان دادن به مهاجرت گسترده برای حمایت از کارگران بریتانیایی را مطرح میکند، باید از او درباره موضعش در مورد حقوق اتحادیهها، بازار کار انعطافپذیر، نظام رفاه و سیاستهای ریاضتی سوال کنیم. اگر توجه به طبقه کارگر تنها برای توجیه سیاستهای خاص مهاجرتی مطرح میشود، این ادعا بیش از آنکه واقعی باشد، نوعی نمایش است.